|
همیشه می گفت:"دعا کن من شهید بشم". و من می گفتم: ان شاءالله، اما بعد از 120 سال؛ باید پسرها را داماد کنی؛ حالا حالا کار داریم.
خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش آمده و او را با خود برده است.
از شبی که این خواب را دیده بود تا آن روز صبح که آرام و راحت روی صندلی ماشین نشسته بود، کمتر از یک ماه فاصله نشد که به آرزوی دیرینه اش رسید.
همسر شهید صیاد شیرازی
تاریخ : یکشنبه 90/1/21 | 5:7 عصر | نویسنده :